رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

رادین دنیای مامان گلی و بابایی

بدون عنوان

پسر مامان ! امروز نهم آبان ماه هستش و یک ماه و اندی از شروع پاییز میگذره.خوشکلم ! روزهای اول مهر ماه رو خیلی خوب و مشتاقانه به مهد میرفتی ولی بعد از حدود ده روز گریه های صبحت شروع شد و یا بهانه نرفتن میگرفتی یا از من میخواستی که پیشت بمونم.خلاصه حدود یک هفته خیلی اذیت کردی ولی دوباره خوب شدی.البته هنوز هم خوب خوب نیستی ولی دیگه وقتی میریم داخل مهد گریه نمیکنی. کلی چیزای خوب یاد گرفتی ولی اطلاعاتت رو بیرون نمیدی.یه وقتایی یک دفعه یه چیزی میگی و مارو غافلگیر میکنی. رادین روز پنج شنبه رفتیم خونه خاله یکتا.شما داشتی با مهبد بازی میکردی که یک دفعه سه تا از شمعدونای خاله یکتا رو شکستی.خیلی بد شد.خاله خیلی اونا رو دوست داشت.همش دعا میکنم...
9 آبان 1394

بدون عنوان

رادینم !امروز سوم آبان ماه هست و تقریباً یک ماه و نیم از تولد سه سالگی شما گل پسر میگذره.خوشکلم امسال تولد شما گل پسر رو روز دوم مهر ماه که عید قربان هم بود گرفتیم.وای که رادین چقدر بهمون خوش گذشت.بچه ها حسابی شلوغ کردن و کلی بزن بکوب کردیم.به خودتم خیلی خوش گذشت.تمام مدت مغول دویدن و بازی کردن بودی.هر از گاهی باید به زور گیرت می انداختیم و یه کم باهات عکس میگرفتیم یا یه کوچولو جلو دوربین نگهت میداشتیم. امسال باغی که اجاره کردیم خیلی خوشکل بود و هم برای بزرگترا و هم برای بچه ها جاذبه های زیادی داشت.من و بابایی که آخر شب دیگه از خستگی رو پای خودمون بند نمیشدیم.مثل هر سال آخر شب شما رو دادیم به مامان جون و با اونا رفتی خونشون،من و بابایی...
3 آبان 1394
1